سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :3
بازدید دیروز :10
کل بازدید :72338
تعداد کل یاداشته ها : 61
103/2/7
7:55 ص

این مثنوی حدیث پریشانی من است

 

بشنو که سوگ نامه ویرانی من است


 

امشب نه این که شام غریبان گرفته ام


 

بلکه به یمن آمدنت جان گرفته ام

 


ادامه مطلب...

  
  

شب سه شنبه اولین دیدار بود که داشتیم توی این سال تحصیلی می رفتم خونه شهید اما چون اولین دیدار بود هر سال می ریم دارلرحمه.

وقتی داشتم می رفتم رسیدم به مرز قبور شهدا با قبور مرداگان.

به گور دیدم خالی بود.از دیدنش وحشت کردم. چون تنها بودم کلی ترسیدم. بعد گفتم خدایا الان زنده ام می ترسم توی یک گودال بخوابم فردا که مردم  و رفتم و نکیر و منکر داد می زدن چی کار کنم.

چی می شد که شهدا قبل از شهادت شب ها می رفتن توی قبر خالی می خوابیدن و برای خودشون قبر می ساختن.

خدایی چند تا از ما الان راضی هستیم بمیریم. کاری نداشته باش که کل من رو بخوابونی فکر خودت باش.

من الان از پوشیدن کفن و خوابیدن شب با اون هم می ترسم دیگه چه برسه به این کارها بعد ادعا هم دارم.

حواستون به ذره مثقال باشه. مواظب زبون باشید . که این 50 گرم گوشت تو دهن چه بلا هایی که سر ادم میره و چه حرف هایی که باعث میشه از عرش به فرش بیایی.

یا علی

یک غنچه از لب تو چرا وا نمی شود.

یک بوسه از تو سهم لب ما نمی شود.

گفتم بخوان تو یک ورق از دفتر مرا

گفتی برو برو برو حالا نمی شود.

همواره وعده های تو فرداست نازنین.

تقویم روزهای تو فردا نمی شود.

زاینده رود دیده ما را بگو نرو 

این رودخانه قسمت دریا نمی شود.

گفتم کسی شبیه تو پیدا کنم

اصلا کسی شبیه تو پیدا نمی شود.

می خواستم کنار تو باشم ولی نشد.

می خواستم برای تو باشم اما نمی شود.

گفتم که از فراق تو مردم به خنده گفت

با مردن تو آخر دنیا نمی شود.

 


91/7/14::: 4:44 ع
نظر()
  
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ و غباری از دل و خدایی که در این نزدیکی است
+ با سلام.با مطلب جدیدی به روزم. یا علی