سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :15
بازدید دیروز :27
کل بازدید :72559
تعداد کل یاداشته ها : 61
103/2/30
10:48 ص


من همیشه در حین راه رفتم کمتر به اطراف توجه می کنم بیشتر به افکار خودم مشغولم. گاه سعی می کنم شعر های بدون قافیه بگم اخه اعتقاد دارم گاه بحث افکار و تغذیه ی اون از کار

قافیه و قالبش بیرونه.

حال سر رشته افکارم رو گاهی به رمان هایی که می خونم می سپارم.خیلی از این رمان ها نکته هایی دارن که می تونیم در زندگی ازش استفاده کنیم. رمانی که الان دارم می خونم

اعدامیه از نصرا... شاه ولیه که واقعا در دادن سرنخ های اخلاقی خیلی قشنگه.

اولاش فکر می کردم که من حس یکسان سازیم با این رمان ها و شخصیت ها قویه و همین باعث می شه رمان ها از دیدم قشنگ باشه ولی بعدش فکر کردم که نه.چون مثلا رمان من و

اوامیر خانی و ارمیای اون خیلی قشنگ بود و بی وتن خیلی جالب نبود.یا کتاب های جلال .

حال این شعر رو در اثنای راه رفتن بود که به ذهنم خطور کرد.

افکار


قسم به تک تک شاه راه های قلبم                        که بر نگاه سرد توست که، دل بندم

برای هر دم وبازدمم که می جنگم                  قسم  ز یاد تو، هم دمی ، نمی بندم

بشین کنار معرکه ی سرزمین من                   ببین که فدایی تو ام، تو دلبندم

فراغ خاطر من زاوج موج افکارت                  ببین چگونه به اتش کشید، بند بندم  

مرا نهیب ستم بر نکش به جان حق                 بخوان حدیث مفصل، مرا که درپندم

اگر دلم رها نشود تا تو را ببیند                       بدان که تلافی روی توست، در بندم

نگو که چه سرخوش دلی تو داری                   که کارمن ز گریه گذشته است ، می خندم

برای تو هرچه که سطر سطر زنم شعر            بدان که حدیث مفصلی است در بندم

تمام نشود شعر های ناسروده قلبم                   بدان که بیاد توست که کاسه ی عمر ، می بندم


می گوید سکوت رازی است در ورای تفکر نوع بشر برای همین است که میگویند بزرگترین اقیانوس جهان ارام است.


90/2/6::: 6:32 ع
نظر()
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ و غباری از دل و خدایی که در این نزدیکی است
+ با سلام.با مطلب جدیدی به روزم. یا علی